معین عشق مامان و بابا

ساخت وبلاگ
عشقم سلام .  روزهای گرم مردادماه و سپری میکنیم و شما هم هزار ماشااله آقاتر شدی و دلبری هات بیشتر شده . حرفهایی که میزنی و هممون مات می مونیم که از کجا این حرفها رو پیدا میکنی الهی دورت بگردم که وقتی من و تحدید میکنی میگی تهانی میرم ااااا. آخرشم سرت و تکون میدی . وقتی میخوای قوی بودنت و نشون بدی میگی من معین پلیسم عشق ماشین همچنان ادامه داره هفته ای 3 تا ماشین و حتما میخری . تازگی ها به سوک سوک هم علاقه مند شدی  تقریبا یک روز در میون میری حمام و میگی من تهانی میرم با ماشین هام و همه ماشین ها تشریف میبرن با شما حمام میکنن 1 ساعت طول میکشه تا شما با شامپو ماشین هات و بشوری و بیای بیرون . تا هواپیمایی می بینی میگی با این میریم مشهد . آناجون برای میلاد امام رضا یک هفته ای نبود و رفت مشهد ما با باباجون موندیم و با یک عالمه دل تنگی برای آناجون. خدارو شکر به سلامتی اومد . اولش گفتیم آنا رفته تبریز میگفتی مثل باباجون پشت شیشه تو بیمارستان مونده سینه خودتو نشون میدادی و میگفتی اینجاش و بردین . ولی بعدا دیگه گفتیم که رفته مشهد .  تو این فاصله با باباجون بیرون هم رفتیم و شما خوش گذروندی   این س معین عشق مامان و بابا...
ما را در سایت معین عشق مامان و بابا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7doktormoind بازدید : 204 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 16:05

همه وجود من  ماهگیت مبارک      برای خوب زندگی کردن باید اول زندگی را خوب تمرین کرد. سختی تمرین زندگی ازآنجا شروع میشود که علاوه برآنکه باید اعمال و رفتار خودرا کنترل کنیم ، باید بتوانیم ذهن و افکار و اندیشه‌های خود را هم مدیریت کنیم. نکند بجای اینکه ما ذهن خود را مدیریت کنیم "ذهن"، مارا مدیریت کند!   [موضوع : 41 تا 42 ماهگی (23 مرداد)]نوشته شده در دوشنبه 8 شهريور 1395ساعت 10:13 توسط مامانی| | معین عشق مامان و بابا...
ما را در سایت معین عشق مامان و بابا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7doktormoind بازدید : 285 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 16:05

سلام عزیز دلم . روزها که میگذره و بزرگ شدنت و میبینم باور نمیشه همون کوچولوی چشم آبی منه که روز به روز قشنگتر برام حرف میزنه و دلبری میکنه و خدا روشکر میکنم که امید زندگی مثل شما به هم داده . تابستونی که دوسش  داشتی و بیشتر شبها رو تو پارک میگذروندی به ماه آخرش رسیده .  عزیز دلم 8 شهریور تولد محمد مهدی بود که باهم رفتیم خونه خان عمو و شما هم کلی بازی کردی و خوش گذروندی . تا دیر وقت اونجا بودیم . موقع برگشتن 1 اتفاق بد برای گل پسرم افتاد و دست کوچولوت موند لای در ماشین و انگشت دست راست شما آسیب دید . اون شب تا صبح مادر و پسر گریه کردیم و صبح عمه جون زنگ زد و باهم رفتیم مطب عمو دکتر که از دستت عکس بگیرن . تا عصر طول کشید که عمو دکتر بیان مطلب و عکس شما رو ببینن بعدش هم رفتیم پیش دکتر ارتوپد و گفت انگشت شما ترک برداشته و بستن تا دوهفته اونطوری بمونه . دوتا انگشت و بهم بسته بودن شما میگفتی این یکی به اونی که زمخی شده کمک میکنه که خوب بشه .    عکس تولد هستی خانم  یکی از شبها که تو پارک حافظ بودیم. 1 شب با آناجون و بابا جون رفتیم آستارا . صبح زود که به اجبار داری صبحانه میخوری کنار دریا معین عشق مامان و بابا...
ما را در سایت معین عشق مامان و بابا دنبال می کنید

برچسب : فال روز شهریور ماه,روزهای قمر در عقرب شهریور ماه, نویسنده : 7doktormoind بازدید : 200 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 16:05